گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد بیست و هشتم
سوره حَشْر




تسبیح موجودات زمین و آسمان
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
لارْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 􀂙 1 سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی ا
آنچه در آسمانها و زمین وجود دارد ، براي خدا تسبیح میگوید و او عزیز و حکیماست .
تسبیح عمومی موجودات زمین و آسمان ، اعم از فرشتگان و انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات ، ممکن است با زبان قال باشد
یا با زبان حال ، چراکه نظام شگفتانگیزيکه درآفرینش هر ذرهاي بهکاررفته، با زبانحال بیانگرعلم و قدرت وعظمت
وحکمتخدا است.
و از سوي دیگر به عقیده جمعی از دانشمندان ، هر موجودي در عالَم خود سهمی از عقل و درك و شعور دارد ، هرچند ما از آن
آگاه
( جزء بیست و هشتم ( 31
نیستیم و بههمین دلیل بازبان خود تسبیح خدا میگوید ، هرچند گوش ما توانایی شنوایی آن را ندارد ، سرتاسر جهان ، غلغله تسبیح
و حمد او است ، هرچند که ما نامحرمان از آن بیخبریم ، اما آنها که از جمادي سوي جانِ جان رفتهاند و براي آنان از غیب
چشمی باز شده ، با تمامی موجودات جهان ، همرازند و نطق آب و گِل را بهخوبی میشنوند، چراکه این نطق، محسوس اهل
صفحه 18 از 69
دل است .
در آیات مختلف قرآن ، سخن از تسبیح و حمد موجودات عالم هستی در برابر خداوند بزرگ به میان آمده است .
قرآن میگوید : عالم هستی یکپارچه زمزمه و غوغا است ، هر موجودي به نوعی به حمد و ثناي حق مشغول است و غلغلهاي
خاموش در پهنه عالم هستی طنین افکنده که بیخبران توانایی شنیدن آن را ندارند ، اما اندیشمندانی که قلب و جانشان به نور ایمان
زنده و روشن است ، این صدا را از هر سو به خوبی به گوش و جان میشنوند .
ولی در تفسیر حقیقت این حمد و تسبیح در میان
32 ) سوره حَشر )
دانشمندان و فلاسفه و مفسران بسیار گفتگو است :
که خلاصه نظرات آنهارا با آنچه مورد قبول ما است ذیلًا « قالی » دانستهاند و بعضی « حالی » بعضی آن را حمد و تسبیح
میخوانید:
1 جمعی معتقدند که همه ذرات موجودات این جهان اعم از آنچه ما آن را عاقل میشماریم یا بیجان و غیرعاقل همه داراي یک
نوع درك و شعورند و در عالم خود تسبیح و حمد خدا میگویند ، هر چند ما قادر نیستیم به نحوه درك و احساس آنها
پی ببریم و زمزمه حمد و تسبیح آنها را بشنویم .
74 / بقره ) . ) « وَ اِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَۀِ اللّهِ : بعضی از سنگها از ترس خدا از فراز کوهها به پایین میافتند » آیاتی مانند
لارْضِ ائتِیَا طَوْعا اَوْ کَرْها قالَتا اَتَیْنا طائِعِینَ : خداوند به آسمان و زمین فرمود از روي اطاعت یا کراهت به فرمان 􀂙 فَقالَ لَها وَ لِ » مانند
11 / فصلت )... و مانند آن را میتوان گواه بر این عقیده گرفت . ) « من آیید ، آنها گفتند ما از در اطاعت میآییم
( جزء بیست و هشتم ( 33
مینامیم ، حقیقی است نه مجازي « زبانحال » 2 بسیاري معتقدند که این تسبیح و حمد ، همان چیزي استکه ما آن را
، ولی زبان حال است نه قال .
توضیح این که : بسیار میشود به کسی که آثار ناراحتی و درد و رنج و بیخوابی در چهره و چشم او نمایان است
میگوییم : هرچند تو از ناراحتیت سخن نمیگویی اما چشم تو میگوید که دیشب به خواب نرفتی و چهرهات گواهی
میدهد که از درد و ناراحتی جانکاهی رنج میبري .
را تحتالشعاع خود قرار میدهد و به تکذیب آن برمیخیزد ، این « زبان قال » این زبانحال گاهی آنقدر قوي و نیرومند است که
ما اَضْمَرَ اَحَدٌ شَیْئا اِلاّ ظَهَرَ فی فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجْهِهِ : هرگز کسی » : همان چیزي است که علی در گفتار معروفش میفرماید
(1). « رازي را در دل نهان نمیکند مگر اینکه در لابلاي سخنانش به طور ناخودآگاه و صفحه صورتش آشکار میگردد
34 ) سوره حَشر )
از سوي دیگر آیا میتوان انکار کرد که یک تابلو بسیار زیبا که شاهکاري از هنر راستین است گواهی بر ذوق و مهارت نقاش
میدهد و او را مدح و ثنا میگوید ؟
آیا میتوان انکار کرد که دیوان شعر شعراي بزرگ و نامدار از قریحه عالی آنها حکایت میکند ؟ و دائما آنها را
میستاید ؟
آیا میتوان منکر شد که ساختمانهاي عظیم و کارخانههاي بزرگ و مغزهاي پیچیده الکترونیک و امثال آنها، با زبان بیزبانی از
سازنده و مخترع و مبتکر خود سخن میگویند و هریک درحد خود از آنها ستایش میکنند ؟
بنابراین باید قبول کرد که عالم شگرف هستی با آن نظام عجیبش ، با آنهمه رازها و اسرار ، با آن عظمت خیره کنندهاش و با آن
صفحه 19 از 69
خدا میگویند . « تسبیح و حمد » ریزهکاريهاي حیرتزا همگی
. حکمت 26 ، « نهج البلاغه » -1
( جزء بیست و هشتم ( 35
جز به معنی پاك و منزه شمردن از عیوبمیباشد؟ ساختمان و نظم این عالم هستی میگوید خالق آن از هرگونه نقص « تَسْبیح » مگر
و عیبی مبرا است .
اگر یک روز آن شاعر نکتهپرداز هر برگی از برگهاي درختان سبز را دفتري از معرفت کردگار میدانست ، دانشمندان گیاهشناس
امروز درباره این برگها نه یک دفتر بلکه کتابها نوشتهاند واز ساختمان اسرارآمیز کوچکترین اجزاي آن یعنی سلولها گرفته تا
طبقات هفتگانه برگ و دستگاه تنفسی آن و رشتههاي آبیاري و تغذیه و سایر مشخصات بسیار پیچیده برگها در این کتابها ،
بحثها کردهاند .
این معنی براي تسبیح و حمد عمومی موجودات کاملًا قابل درك است و نیاز به آن ندارد که ما براي همه ذرات عالم هستی درك
و شعور قایل شویم چرا که دلیل قاطعی براي آن در دست نیست و آیات گذشته نیز به احتمال زیاد همان زبان حال را
بیان میکند .
در روایاتی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و ائمه اهلبیت علیهمالسلام رسیده
36 ) سوره حَشر )
تعبیرات جالبی در این زمینه دیده میشود ، از جمله :
کُلُّ شَیْءٍ یُسَ بِّحُ » : سؤال کردم ، امام فرمود « وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلاّ یُسَ بِّحُ بِحَمْدِهِ » یکی از یاران امام صادق میگوید : از تفسیر آیه
بِحَمْدِهِ وَ اِنّالَنَري اَنْ یَنْقُضَ الْجِ دارُ وَ هُوَ تَسْبیحُها : آري هر چیز تسبیح و حمد خدا میگوید حتّی هنگامی که دیوار میشکافد و
. « صدایی از آن به گوش میرسد آن نیز تسبیح است
نَهی رَسُولُ اللّهِ عَنْ اَنْ تُوْسَمَ الْبَهائِمُ فیوُجُوهِها ، وَ اَنْ تُضْ رَبَ وُجُوهُها لَاِنَّها تُسَبِّحُ بِحَمْدِ رَبِّها: پیامبر » : از امام باقر نقل شده که فرمود
صلیاللهعلیهوآله فرمود : علامت داغ در صورت حیوانات نگذارید و تازیانه به صورت آنها نزنید زیرا آنها حمد و ثناي خدا
. « میگویند
مامِنْ طَیْرٍ یُصادُ فی بَرٍّ وَ لا بَحْرٍ وَ لا شَیْءٌ یُصادُ مِنَالْوَحْشِ اِلاّبِتَضْ ییعِهالتَّسْبیحَ : هیچپرندهاي در » : و نیز از امام صادق نقل شده
. « صحرا و دریا صید نمیشود و هیچ حیوان وحشی به دام صیاد نمیافتد مگر به خاطر ترك تسبیح
( جزء بیست و هشتم ( 37
ابوحمزه ثمالی که از یاران خاص ، « میدانید اینها چه میگویند » : امام باقر صداي گنجشکانی را شنید، فرمود
یُسَ بِّحْنَ رَبَّهُنَّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْئَلْنَ قُوتَ یَوْمِهِنَّ : اینها تسبیح خداوند بزرگ را » : فرمود ، « نه » : امام بود میگوید ، عرض کردم
. « میگویند و روزي خود را از او میخواهند
» : عرض کرد « این دو لباس مرا بشوي » : در حدیث دیگري میخوانیم که یک روز پیامبر صلیاللهعلیهوآله نزد عایشه آمد ، فرمود
اَمّاعَلِمْتَ اَنَّ الثَّوْبَ یُسَ بِّحُ فِاِذَا اتَّسَ خَ انْقَطَعَ تَسْبیحُهُ : آیا نمیدانی که لباس انسان نیز تسبیح » : فرمود ، « اي رسول خدا دیروز شستم
. « خدا میگوید و هنگامی که چرك و آلوده شود تسبیح آن قطع میشود
مجموعه این روایات که بعضی از آنها معانی دقیق و باریکی دارد نشان میدهد که این حکم عمومی تسبیح موجودات ، همهچیز
را بدون استثناء دربرمیگیرد و همه اینها با آنچه در تفسیر دوم ( تسبیح به معنی زبانحال و تکوین ) گفتیم کاملًا سازگار است و
اینکه در این
صفحه 20 از 69
38 ) سوره حَشر )
روایات خواندیم هنگامی که لباس آلوده و کثیف میشود ، تسبیح آن قطع میگردد ، ممکن است اشاره به این باشد که موجودات
تا چهره پاك طبیعی دارند ، انسان را به یاد خدا میاندازند،اما هنگامیکه چهره پاك طبیعی خود را از دست دادند دیگر آن
یادآوري از بین میرود.
براي آخرت خود زاد و توشه فراهم کنید
18 یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ
اي کسانی که ایمان آوردهاید ! از مخالفت خدا بپرهیزید و هرانسانی باید بنگردکه چهچیز را براي فردایش از پیش فرستاده و از
نافرمانی خدا بپرهیزید که خدا از آنچه انجام میدهید ، آگاه است .
فردا ) اشاره به قیامت است ، چراکه با توجه به مقیاس عمر دنیا ، به سرعت فرامیرسد و ) « غَدْ » تعبیر به
ذکر آن به صورت نکره براي اهمیت آن است .
( جزء بیست و هشتم ( 39
یک نفر) ممکن است در اینجا به معنی هر یک نفر بوده باشد ، یعنی هر انسانی باید به فکر فرداي خویش باشد و ) « نَفْس » تعبیر به
بدون آنکه از دیگران انتظاري داشته باشد که براي او کاري انجام دهند ، خودش تا در این دنیا است ، آنچه میتواند از پیش
بفرستد .
آري تقوا و ترس از خدا سبب میشود که انسان براي فرداي قیامت بیندیشد و اعمال خود را پاك و پاکیزه و خالص
کند . تکرار امر به تقوا ، براي تأکید است ، زیرا انگیزه تمام اعمال صالح و پرهیز از گناه، همین تقوا و خداترسی
میباشد .
سرمایه اصلی انسان در صحنه قیامت ، کارهایی است که از پیش فرستاده وگرنه غالبا کسی به فکر انسان نیست که براي او
چیزي بعد از مرگ او بفرستد و یا اگر بفرستد ، ارزش زیادي ندارد .
در راه خدا انفاق کنید ، هرچند به اندازه یک من خرما یا » : لذا در حدیثی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که فرمود
کمتر و یا یک مشت و یا کمتر باشد و یا حتی به نیمی از یک دانه خرما و اگر کسی آن را هم نیابد ،
40 ) سوره حَشر )
با سخنان پاکیزه ، دلهایی را شاد کند ، زیرا در قیامت هنگامی که در پیشگاه خدا قرار میگیرید ، به شما میفرماید " : آیا درباره
تو چنین و چنان نکردم ؟ آیا گوش و چشم در اختیارت قرار ندادم ؟ آیا مال و فرزند به تو نبخشیدم ؟ "و بنده عرض میکند" :
آري "و در اینجا خداوند متعال میگوید" : پس نگاه کن ببین براي خودت چه از قبل فرستادهاي؟، "او نگاهی به پیش و پشت سر
(1).« و طرف راست و چپ میافکند، چیزي نمییابد که بتواند با آن صورتش را از آتش دوزخ حفظ کند
وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتُوا » : این معنی در آیات دیگر قرآن ، کرارا مورد تأکید قرار گرفته ، از جمله در آیه 110 سوره بقره میخوانیم
الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لَاِنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدوُهُ عِنْدَ اللّهِ اِنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ : نماز زا برپا دارید و زکات را اداء کنید و هر
. « کار خیري را براي خود از پیش میفرستید ، آن را نزد خدا خواهید یافت ، خدا نسبت به اعمال شما بینا است
. جلد 5 ، صفحه 292 ، « نُور الثَّقَلَین » -1
( جزء بیست و هشتم ( 41
صفحه 21 از 69
است « خدافراموشی » نتیجه « خودفراموشی »
19 وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللّهَ فَاَنْسیهُمْ اَنْفُسَهُمْ اُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ
گرفتار کرد، نباشید و آنها « خود فراموشی » و همچون کسانیکه خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به
فاسق و گنهکارند .
اصولاً خمیرمایه تقوا دو چیز است ؛ یاد خدا یعنی توجه به مراقبت دائمی اللّه و حضور او در همهجا و همه حال و توجه به دادگاه
عدل خداوند و نامه اعمالی که هیچ کار صغیري و کبیري وجود ندارد مگر اینکه درآن ثبت میشود و به همین دلیل توجه به این
دو اصل ( مبدأ و معاد ) در سرلوحه برنامههاي تربیتی انبیاء و اولیاء قرار داشته و تأثیر آن در پاکسازي فرد و اجتماع کاملًا
چشمگیر است .
میشود ، دلیل آن نیز « خودفراموشی » فراموش کردن خدا سبب
42 ) سوره حَشر )
روشن است ، زیرا از یکسو فراموشی پروردگار سبب میشود که انسان در لذات مادي و شهوات حیوانی فرو رود و هدف
آفرینش خود را به دست فراموشی بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم براي فرداي قیامت غافل بماند .
از سوي دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاك او است که هستی مطلق و علم بیپایان و غناي بیانتها از آنِ
او است و هر چه غیر او است ، وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش میباشد و همین امر سبب میشود که انسان خود را مستقل و
( غنی و بینیاز بشمرد و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانی خویشرا فراموش کند .( 1
ایننکتهنیز قابلتوجهاستکهنمیگوید: خدارا فراموشنکنید، بلکه
میگوید:مانندکسانیکهخدارافراموشکردندوخداآنهارابهخودفراموشی مبتلا ساخت ، نباشید و این در حقیقت یک مصداق روشن
حسی را نشان میدهد که میتوانند عاقبت فراموش کردن خدا را در آن ببینند .
. جلد 19 ، صفحه 253 ، « المیزان » -1
( جزء بیست و هشتم ( 43
خط خوبیها و بديها از هم جداست
20 لا یَسْتَوي اَصْحابُ النّارِ وَ اَصْحابُ الْجَنَّۀِ اَصْحابُ الْجَنَّۀِ هُمُ الْفائِزوُنَ
هرگز اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت یکسان نیستند ، اصحاببهشت، رستگار و پیروزند .
نه در این دنیا ، نه در معارف ، نه در نحوه تفکر ، نه در طرز زندگی فرديو جمعیو هدف آن و نهدر آخرت و پاداشهاي الهی ،
خط ایندو گروه متوجهبه مبدأ و معاد و گروه فراموشکاران خداکه گرفتار خودفراموشی شدهاند، درهمهجاو همهچیز ازهم جدا
است ، یکی به یاد خدا و قیامت و احیاي ارزشهاي والاي انسانی و اندوختن ذخایر براي زندگی جاویدان است و دیگري غرق
شهوات و لذات مادي و گرفتار فراموشی همهچیز و اسیر بند هوا و هوس .
44 ) سوره حَشر )
و به این ترتیب انسان بر سر دوراهی قرار دارد یا باید به گروه اول بپیوندد یا گروه دوم و راه سومی در پیش نیست .
اگر قرآن بر کوهها نازل میشد ، از هم میشکافتند
صفحه 22 از 69
لامْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّروُنَ 􀂙 21 لَوْاَنْزَلْنا هذَاالْقُرْآنَ عَلیجَبَلٍلَرَأَیْتَهُخاشِعا مُتَصَدِّعا مِنْ خَشْیَۀِاللّهِ وَ تِلْکَا
اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم ، میدیدي که در برابر آنخشوع میکند و از خوف خدا میشکافد و اینها مثالهایی
است که براي مردم میزنیم تا در آن بیندیشند .
« صُ داع » ، به معنی شکافتن اشیاء سفت و محکم است ، مانند آهن و شیشه و اگر به سردرد « صَ دْع » از « مُتَ َ ص دِّع »
میگویند ، بهخاطر این است که گویی میخواهد سر انسان را از هم بشکافد .
بسیارياز مفسران این آیه را به صورت تشبیه ، تفسیر کردهاند و گفتهاند هدف این است که این کوهها با همه استحکام و صلابتی
که
( جزء بیست و هشتم ( 45
دارند ، اگر عقل و احساس میداشتند و این آیات بهجاي قلب انسانها بر آنها نازل میشد ، چنان به لرزه درمیآمدند که از هم
وَ تِلْکَ » میشکافتند ، اما گروهی از انسانهاي قساوتمند و سنگدل میشنوند و کمتر تغییري در آنها رخ نمیدهد ( جمله
را گواه بر این تفسیر گرفتهاند ) . « لامْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ 􀂙 ا
بعضی دیگر آن را بر ظاهرش حمل کردهاند و گفتهاند : تمام موجودات این جهان ، از جمله کوهها براي خود نوعی درك و شعور
دارند و اگر این آیات بر آنها نازل میشد ، به راستی از هم متلاشی میشدند ، گواه این معنی را آیه 74 سوره بقره میدانند که در
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ اَوْ اَشَدُّ قَسْوَةً وَ اِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ » : توصیف گروهی از یهود میگوید
لانْهارُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَۀِ اللّهِ : سپس دلهاي شما بعد از این ماجرا سخت شد ، 􀂙 ا
همچون سنگ و یا سختتر ، چراکه پارهاي از سنگها میشکافد و از آنها نهري
46 ) سوره حَشر )
. « جاري میشود و پارهاي از آنها شکاف برمیدارد و آب از آن تراوش میکند و پارهاي از آنها از خوف خدا به زیر میافتد
صفات 18 گانه خدایی که دوستش داریم
22 هُوَ اللّهُ الَّذي لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ
او خداییاستکه معبودي جز او نیست، ازپنهان و آشکار آگاه است و او رحمان و رحیم است .
در اینجا قبل از هرچیز روي مسأله توحید که خمیرمایه همه اوصاف 18 گانه مندرج در آیات 22 تا 24 است، تکیهمیکند و بعداز
آن روي علم و دانش او نسبت به غیب و شهود .
حضور توأم با مشاهده است خواه با چشم ظاهر باشد یاچشم دل ، بنابراین هرجا قلمرو احاطه حسی و « شُهُود » و « شَ هادَت »
محسوب میگردد ، ولی همه اینها در « عالَم غیب » ، است و آنچه از این قلمرو بیرون است « عالَم شهود » ، علمی انسان است
برابر علم
( جزء بیست و هشتم ( 47
خدا یکسان است ، چراکه وجود بیپایان او همهجا حاضر و ناظر است و بنابراین جایی وجود ندارد که از قلمرو علم و حضور او
بیرون باشد .
سپس روي رحمت عامه او که تمامی مخلوقات را شامل میشود (رَحْمان) و رحمتخاصهاشکهفقط ویژهمؤمنان است(رَحیم) تکیه
شده تا به انسان امید بخشد و او را در راه طولانی تکامل و سیر الی اللّه که در پیش دارد ، یاري دهد که قطع این مرحله بیهمراهی
لطف او ممکن نیست و ظلمات است و خطرگمراهیدارد .
صفحه 23 از 69
23 هُوَ اللّهُ الَّذي لااِلهَاِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکُونَ
او خدایی است که معبودي جز او نیست ، حاکم و مالک اصلیاو است، از هر عیب منزه است، بهکسی ستمنمیکند، به مؤمنان
امنیت میبخشد و مراقب همهچیز است ، او قدرتمندي است شکستناپذیر که با اراده نافذ خود هر
48 ) سوره حَشر )
امريرا اصلاح میکند ، او شایسته بزرگی است . خداوند منزه است از آنچه شریک براي او قرار میدهند .
او خدایی است که معبودي جز او » : در این آیه ، علاوه بر تأکید روي مسأله توحید ، هشت وصف دیگر ذکر کرده ، میفرماید
هُوَ اللّهُ الَّذي لا اِلهَ اِلاّ هُوَ ) . ) « نیست
اَلْمَلِک ) . ) « حاکم و مالک اصلی ، او است »
اَلْقُدُّوس ) . ) « از هر عیب و نقص ، پاك و مبرا است »
اَلسَّلام) . ) « هیچگونه ظلم و ستم بر کسی روا نمیدارد و همه از ناحیه او در سلامتهستند »
25 / یونس ) ، هدایتش هم متوجه به سلامت است : ) « وَ اللّهُ یَدْعُوا اِلی دارِ السَّلامِ » : اصولًا دعوت خدا به سوي سلامت است
لَهُمْ » : 16 / مائده) ، قرارگاهی که براي مؤمنان فراهم ساخته نیز خانه سلامت است ) « یَهْدي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلام »
و درود و تحیت بهشتیان نیز چیزي « دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ
( جزء بیست و هشتم ( 49
26 / واقعه ) . ) « اِلاّ قیلًا سَلاما سَلاما » : جز سلام نیست
اَلْمُؤْمِن ) . ) « او دوستانش را امنیت میبخشد و ایمان، مرحمت میکند » : سپس میافزاید
اَلْمُهَیْمِن ) . ) « او حافظ و نگهدارنده و مراقب همه چیز است »
اَلْعَزیز ) . ) « او قدرتمندي است که هرگز مغلوب نمیشود »
اَلْجَبّار) . ) « او با اراده نافذ خود به اصلاح هر امر میپردازد »
» در « راغب » گرفته شده ، گاه به معنی قهر و غلبه و نفوذ اراده میآید وگاه بهمعنی جبران و اصلاح و « جَبر » این واژه که از ماده »
هر دو معنی را بههم آمیخته ، میگوید : اصل جبر ، اصلاح کردن چیزي است با غلبه و قدرت ، این واژه هنگامی که در « مفردات
مورد خداوند به کار رود ، بیانگر یکی از صفات بزرگ او است که با نفوذ اراده و کمال قدرت به اصلاح هر فسادي میپردازد و
به کسی گفته میشود که میخواهد نقصان و کمبود « راغب » هرگاه در مورد غیر او به کار رود ، معنی مذمت را دارد و به گفته
خود را با ادعاي مقاماتی که
50 ) سوره حَشر )
شایسته آن نیست " ، جبران "کند . این واژه در قرآن مجید در ده مورد به کار رفته که نُه مورد آن در مورد افراد ظالم و گردنکش
و مفسد است و تنها یک مورد آن در مورد خداوند متعال ( آیه مورد بحث ) میباشد .
اَلْمُتَکَبِّر ) . ) « او شایستهبزرگیاست و چیزي برتر و بالاتر از آن نیست » : سپس میافزاید
به دو معنی آمده است ؛ یکی ممدوح که در مورد خداوند به کار میرود و آن دارا بودن بزرگی و « تَکَ بُّر » از ماده « مُتَکَ بِّر »
کارهاي نیک و صفات پسندیده فراوان است و دیگري نکوهیده و مذموم که در مورد غیرخدا به کار میرود و آن ، این است که
افراد کوچک و کممقدار ادعاي بزرگی کنند و صفاتی را که ندارند ، به خود نسبت دهند و از آنجا که عظمت و بزرگی تنها
شایسته مقام خدا است ، این واژه به معنی ممدوحش تنها درباره او به کار میرود و هرگاه در غیر مورد او به
کار رود ، به معنی مذموم است .
صفحه 24 از 69
و در پایان آیه ، یک مرتبه دیگر روي مسأله توحید که سخن با آن
( جزء بیست و هشتم ( 51
سُبْحانَ اللّهِ عَمّا ) « خدا منزه است از آنچه که براي او شریک قرار میدهند » : آغاز شده بود ، تکیه کرده ، میفرماید
یُشْرِکُونَ) .
با این توضیح، روشن میشود که هیچ موجودي نمیتواند در صفاتی که در اینجا آمده است، شریک و شبیه و نظیر او باشد .
لارْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ 􀂙 لاسْماءُ الْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ ا 􀂙 24 هُوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبارِيءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ ا
اوخداوندياستخالقوآفرینندهايبیسابقهو صورتگري است ( بینظیر ) براي او نامهاي نیک است و آنچه در آسمانها و
زمین است ، تسبیح او میگویند و او عزیز و حکیم است .
هُوَ اللّهُ ) « او خداوندي است آفریننده » : دراین آیه در تکمیل صفاتقبلی، به ششوصف دیگر اشاره کرده، چنین میفرماید
الْخالِق ) .
خداوندي که مخلوقات را بی کم و کاست و بدون شبیهی »
52 ) سوره حَشر )
اَلْبارِيء ). ) « از قبل، ایجاد کرد
اَلْمُصَوِّر) . ) « خالقی که به هر موجود صورت خاصی بخشید »
براي او » : و سپساز آنجا که اوصاف خداوند منحصر به این اوصاف نیست، بلکه اوصافش همچون ذاتش بیپایاناست، میافزاید
لاسْماءُالْحُسْنی) . 􀂙 لَهُ ا ) « نامهاي نیک است
و تمام موجوداتی که در آسمان و زمین هستند ، براي او تسبیح » و به همین دلیل از هرگونه عیب و نقص ، منزه و مبرا است
لارْض ) .و سرانجام براي تأکید بیشتر ، روي 􀂙 و او را از هر عیب و نقصی ، پاك میشمرند ( یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ ا « میگویند
او عزیز » : موضوع نظام آفرینش ، به دو وصف دیگر از اوصافش که یکی از آنها قبلًا مطرح شد ، اشاره کرده ، میفرماید
وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم ) . ) « و حکیم است
اولی نشانه کمال قدرت او بر همه چیز و غلبه بر هر مانع است و دومی اشاره به علم و آگاهی او از نظام آفرینش و تنظیم برنامه
دقیق
( جزء بیست و هشتم ( 53
در امرخلقت و تدبیر است .
و بهاینترتیب درمجموع اینآیات سهگانه علاوهبر مسألهتوحید که دوبار تکرار شده، هفده وصفاز اوصافخدا آمده است، بهاین
ترتیب :
1 عالم الغیب و الشهاده 2 رحمان .
3 رحیم . 4 ملک .
5 قدّوس . 6 سلام .
7 مؤمن . 8 مهیمن .
9 عزیز . 10 جبّار .
11 متکبّر . 12 خالق .
13 باريء . 14 مصوّر .
صفحه 25 از 69
15 حکیم . 16 داراي اسماء حسنی .
17 کسی که همه موجودات عالَم تسبیح او را میگویند .
که با وصف توحید ، مجموعا هیجده صفت میشود ( توجه داشته باشید که توحید ، دوبار و عزیز ، هم دوبار ذکر شده
است ) .
54 ) سوره حَشر )
در میان مجموع این صفات ، یکنوع نظمبندي خاصی در سهآیه دیدهمیشود :
در آیه نخست ، از عمومیترین اوصاف ذات ( علم ) و عمومیترین اوصاف فعل ( رحمت ) که ریشه همه افعال خداوندي
است ، بحث میکند .
» ، « مهیمن » ، « مؤمن » ، « سلام » ، « قدّوس » در آیه دوم ، سخن از حاکمیت او و شؤون این حاکمیت است و صفاتی همچون
با توجه به معنی آنها که ذکر کردیم ، همه از ویژگیهاي این حاکمیت مطلقه الهی است . « متکبّر » و « جبّار
و در آخرین آیه ، از مسأله خلقت و آنچه مربوط به آن است ، مانند نظمبندي و صورتبندي و قدرت و حکمت ، بحث
میکند .
و به این ترتیب این آیات، دست پویندگان راه معرفت اللّه را گرفته ، منزل به منزل پیش میبرد ، از ذات پاك او شروع میکند و
بعد به عالَم خلقت میآورد و باز در این سیر الی اللّه از مخلوق نیز به سوي خالق
( جزء بیست و هشتم ( 55
میبرد ، قلب را مظهر اسماء و صفات الهی و مرکز انوار ربّانی میکند و در لابلاي این معارف و انوار ، او را میسازد و تربیت
مینماید ، شکوفههاي تقوا را بر شاخسار وجودش ظاهر ساخته و لایق قرب جوارش میکند تا با تمام ذرات جهان
همصدا شود و تسبیحگویان ، نغمه سُبّوح و قُدّوس سر دهد .
بنابراین جاي تعجب نیست که در روایات اسلامی، اهمیت فوقالعادهاي به این آیات داده شده که مختصرا به توضیح
آن میپردازیم :
عظمت آیات آخر سوره حشر
آیات آخر این سوره که مشتمل بر بخش مهمی از اسماء و صفات الهی میباشد ، آیاتی است فوقالعاده باعظمت و الهامبخش و
درس بزرگ تربیت است براي انسانها ، چرا که به آنها میگوید : اگر قرب خدا میطلبید و خواهان عظمت و کمال
هستید ،
56 ) سوره حَشر )
شعلهاي از این صفات را در وجود خود زنده کنید .
(1). « اسم اعظم خدا در آیات آخر سوره حشر است » : در بعضی از روایات آمده است
مَنْ قَرَأَ آخِرَ الْحَشْرِ غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأَخَّرَ : هرکس » : و در حدیث دیگري از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
(2). « آخر سوره حشر را بخواند ، گناهان گذشته و آینده او بخشوده میشود
مَنْ قَرَأَ " لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآن " اِلی آخِرِها فَماتَ مِنْ لَیْلَتِهِ ماتَ شَهیدا » : و باز در حدیث دیگري از آن حضرت آمده است
(3). « : هرکس آیات " لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآن "را تا آخر بخواند و در همان شب بمیرد ، شهید مرده است
از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درباره اسم » : یکی از اصحاب میگوید
صفحه 26 از 69
. جلد 9 ، صفحه 267 ، « مجمع البیان » -1
. جلد 5، صفحه 293 ،« نُورُالثَّقَلَین » - 2 و 3
( جزء بیست و هشتم ( 57
بار دیگر ،« عَلَیْکَ بِآخِرِ الْحَشْرِ وَ اَکْثِرْ قِرائَتَها : بر تو باد که آخر سوره حشر را بخوانی و زیاد بخوان » : اعظم خدا سؤال کردم، فرمود
(1).« همین سؤال را تکرار کردم و حضرت صلیاللهعلیهوآله همان پاسخ را تکرار فرمود
« اِنَّها شِفاءٌ مِنْ کُلِّ داءٍ اِلاَّ السّامَ وَ السّامُ الْمَوْتُ : این آیات ، شفاء هر دردي است ، مگر مرگ » : حتی در حدیثی آمده است
(2).
خلاصه اینکه روایات در این زمینه در کتب شیعه و اهل سنت ، زیاد است که همگی بر عظمت این آیات و لزوم تفکر و
اندیشه در محتواي آن ، دلالت دارد .
نیز « عزیز و حکیم » آغاز میشود ، با نام « عزیز و حکیم » قابل توجه اینکه این سوره همانگونه که با تسبیح خداوند و نام
پایان میپذیرد ، چراکه هدف نهایی سوره ، شناخت خدا و تسبیح او و آشنایی با اسماء و صفات مقدس او
است .
. جلد 5، صفحه 293 ،« نُورالثَّقَلَین » -1
. جلد 6 ، صفحه 201 ، « دُرُّالْمَنْثُور » -1
58 ) سوره حَشر )
که در آیات فوق اشاره شده ، در جلد 7 تفسیر نمونه ذیل آیه 18 سوره اعراف ( صفحه 25 ) ، مباحثی « اسماء حسنی » در مورد
مطرح شده است .پایان سوره حَشر
( جزء بیست و هشتم ( 59
سوره